
خَطِ مَشْیْ
✯
اگر برگردیم و در نهایت صداقت و صمیمیت به سِیر تاریخ بشر نگاه کنیم، خواهیم دید که تاریخ، حکایت درد دیرپاییست که انسانیت را به خود مبتلا نموده است: منفعتطلبی.
نوع بشر، همواره به دنبال پست ترین و حیوانی ترین امیال و منافع خود بوده است، از آن جمله میتوان میل به غذا، شهوت جنسی، قدرت طلبی، و... که همگی جزو امیال اولیه مادی هستند را نام برد.
بشر برای رسیدن به این امیال، از آزمودن هیچ روشی فروگذار نکرده و تن به هر شیوه ای داده است؛ اما تنها شیوه ای که تا به الآن ثمربخش واقع شده و او را به خواسته هایش نایل کرده است، عبارت است از : دغلبازی، دروغ گویی، توسل به خشونت و زور و در یک کلام، «ستمگری».
بدین جهت، تاریخ بشر حکایت دردناک جنگ ستمگران و ستم دیدگان است.
عدهی زیادی از افراد بشر، همواره زیر چکمه های ستمگران لگدمال شده و حقوقشان زایل گشته است.
البته انسان های زیادی هم در طول تاریخ بوده اند که از حق ستمدیدگان دفاع کرده و منادی حق و عدالت شده اند، اما ستمگران مکرراً بانگ آنان را با روش های گوناگون خفه کرده و مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقی خود شده اند.
حال، وظیفهٔ ما ساکنان عصر معاصر چیست؟ یا به عبارتی، راه درمان این درد دیرینهٔ بشر کدام است؟ پاسخش فقط یک چیز است : عدالت طلبی و برابری خواهی.
نهاد و فطرت انسان، ذاتاً پاک است و گوش دل او، جذب ندای خوش آهنگ عدالت میشود، بنابراین، افق آیندهٔ انسان، روشن است.
به شرطی که به درد خودش آگاهی داشته باشد و در صدد درمان آن برآید...